۱۳۸۷ بهمن ۲۳, چهارشنبه

زمان

یکی از زیباترین عباراتی که همیشه تو ذهنم تیک تیک میکنه اینه:

و زمان میگذرد...

نمیدونم احساسم رو درک میکنی یا نه؟ اخیرا به این نتیجه رسیدم که وقت برکتش رو از دست داده برام. نمیدونم ... تا چشم به هم میزنم روز تموم میشه... شب صبح میشه... الان تقریبا مدت زیادیه که خوابم شده حدود ساعت دو نصف شب تا شیش و نیم صبح. بازم وقت کم میارم. البته اعتراف میکنم دارم با یه دست یه زامیاد هندونه بر میدارم (زامیاد» نوعی وانت) . ولی خب الان مشکل خستگی نیست، وقته.

یادمه وقتی که برای اولین بار دوچرخه دنده ای سوار شدم، بلد نبودم حداکثر سرعتش رو کدوم دندس. خیلی تند پا میزدم ولی چرخ تقریبا هرز میزد. الان شدم اونجوری. خیلی تند تند دارم میدوم ولی خیلی جلو نمیرم.

اوایل دعای کمیل یه نکته خیلی قشنگ داره:

الهم اغفرلی الذنوب التی تنزل النغم...

خدایا گناهانی از من که باعث نزول غصه میشن رو ببخش.

یعنی تاثیرات متفاوتی از گناهان متفاوت تو دنیا به آدما وارد میشه. باید ببینم برکت وقت رو با چه گناهی دارم از دست میدم. البته خداروشکر این هفته جمع بندیم رضایت بخش بوده...


 

نه! ذهن آشفته رو حال میکنی؟

۲ نظر:

ناشناس گفت...

نگوييد كه به اندازه كافي وقت نداريد، شما درطي شبانه روز به همان اندازه اي كه هلن كلر، لويي پاستور، ميكل آنژ، مادر ترزا، لئوناردو داوينچي، جفرسون و البرت انيشتين فرصت داشتند، وقت داريد.
پرمودا بترا

int 91h گفت...

الهم اغفرلی الذنوب التی تنزل النغم...
النغم درست نیست النقم درسته