۱۳۸۷ مهر ۱, دوشنبه

احيا پارتي

ديشب رفتيم مصلي برا مراسم احيا.  برنامه به صورت خيلي جالبي ترتيب داده شده بود.
 اول رفتيم دو تا پفك و يه چيپس و چندتا نوشابه خنك گرفتيم. آخه دادشم ميگفت تو مصلي خيلي گرون ميفروشن.  خلاصه حدود آيه 30 از دعاي جوشن رسيدم با يه زير انداز رفتيم قسمت خانوادگي نشستيم. شروع كرديم به خوندن. اينجاش بد نبود. تا شست و شش كه خوند ميكروفن رو داد دست حاج صادق آهنگران. عجب صداي گرمي داره. دمش گرم... دو تا مورد جالب ديشب بود 
  • يكي اين كه يه سري قيافه قيافه اومده بودن كه من جدا اصلا انتظارشو هم نداشم. داشم فكر ميكردم زيادي ظاهر بين شدم. ميدوني اومدن اينجور جاها اصلا زوركي نيست. پس اگه كسي اومد ميتوني فكر كني به يه دليلي اومده. واسه همين هم فكر ميكنم احتمال تظاهر خيلي كمه. حالا اگه من انتظار اين قيافه ها رو ندارم بايد از خودم سوال كنم كه اشكال كجاس؟ قطعا اونا مشكل ندارن. اگه من ادعا ميكنم بعضي مراسم ها رو شركت كردن توفيق مي خواد خب حتما اونا داشتن.... نمي دونم.
  • دومين مورد اين بود كه يكم حسوديم شد. بعضيا خيلي خانوادگي اومده بودن. منم دلم خواست.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

من حتی به اینکه شما رفتید هم حسودیم شد!

ناشناس گفت...

من این دو تا شب احیا رو که کلا از دست دادم. خدا سومی رو بخیر کنه... برای دعا جای خلوت و تاریک و ترجیح میدم. حواسم پرت بقیه میشه

ناشناس گفت...

نه برادر من ظاهر بین نشده ای! احتمالا مثل من و اکتر همسن هایمان ظاهر بین بوده ای از اول!!!