۱۳۸۷ تیر ۱۱, سه‌شنبه

باورهاي ذهني

یه روز یه دانشمند یه آزمایش جالب انجام داد...
اون یه اکواریم شیشه ای ساخت و اونو با یه دیوار شیشه ای دو قسمت کرد. ماهی کوچیکه تنها غذای ماهی بزرگه بود و دانشمند به اون غذای دیگه ای نمی داد...

او برای خوردن ماهی کوچیکه بارها و بارها به طرفش حـ­مله می کرد، اما هر بار به یه دیوار نامرئی می خورد. همون دیوار شیشه ای که ونو از غذای مورد علاقش جدا می کرد. بالا خره بعد از مدتی از حمله به ماهی کوچیک منصرف شد. او باور کرده بود.

دانشمند شیشه ی وسط رو برداشت و راه ماهی بزرگه رو باز کرد اما ماهی بزرگه هرگز به سمت ماهی کوچیکه حـ­مله نکرد. اون هرگز قدم به سمت دیگر اکواریوم نگذاشت.

هیچ نظری موجود نیست: