۱۳۸۷ تیر ۱۲, چهارشنبه

روش نگارش

هنوز براي روش نگارش اين وبلاگ تصميم نگرفتم، ماري راس ميگه بعد از 2 سال با اين سبك نگارش ميشه يه مجموعه داستان قشنگ ميشه ولي ديگه جايي واسه دادزدن نمي مونه. اصلا اول اين بلاگ رو راه انداختم واسه داد زدنام. امروز صبح نظرم اين بود كه هر روز تاثيرگذارترين مطلبي كه بهش برخورد كردم رو بنويسم. شايد بعضي وقتا درد دل، بعضي وقتا تحليل. اما دارم سعي ميكنم منظم بنويسم. ولي زود نظرم عوض شد.
الان دلم گرفته. يه بستني ميخوام. شايد آيسپك. نميدونم. سر در گمم.

بازم اگه كسي پيشنهادي داره بسم الله .كامنتاي من هنوز به سرنوشت 8 افقي دچار نشده.
مرسي.

۲ نظر:

سنت مری گفت...

یکی از چیزایی که بعد یه سال بهش رسیدم اینه که باید آدم دستشو رو کیبرد رها کنه؛ رفتن تو یه اصلوب خاص میشه همون جریان قافیه اندیشم و دلدار من...

من که معمولا پستهایی که اینجوری نوشتم خیلی ملموستره و میتونم بفهمم اون موقع دقیقا چه حالی داشتم...
کافیه چشمها رو ببندی و حس کنی اینجا خودتی و خودت....

ناشناس گفت...

گح خثثتصتبيتبيئدربي يبنمبتبليسمكب يس سبي بسيب ليبس ليمب لض-9قلق9ت قلبي ح ليسب بستلهقثتههيب يبكخهل تيسبي.

اين يه اثر هنري كه من دستم رو كيبرد ول كردم. حس خوبي بود ولي فك نكنم يادم بياد اون موقع چه حسي داشتم.
D:
به هر حال ارزش آزمايش كردن داشت.