۱۳۸۷ تیر ۱۸, سه‌شنبه

كار جديد

حدود 90 نفر اومدن اينجا. واي كه چقد شلوغ شده. يه آرامشي پيدا كرده بود اينجا ولي پنج شيش روزه خراب شد. هر كي نرسيده و بساط پهن نكرده فريادش بلند ميشه آي هوار ما شبكه نداريم، كار مردم خوابيده ....بعد كه ميري راه ميندازي بساط مين ياب پهن ميكنن. آي آدم زورش ميگيره.
يه اتفاق باحال. گروه مالي از يه شركتي برنامه خريده بودن، براي نصب روي سيستم جديد به مشكل برخوردن. از اونجايي كه اينا باهم دعوا دارن هميشه يارو تو راه اندازي قفل كمك نكرد. ما هم احضار شديم بابت پوز زني. خب طفلك خيلي شانس نداشت. 10 دقيقه اي قفله راه افتاد و رييس مام يه تشكر جانانه از ما كرد.


پروژه شركت داره به نتيجه ميرسه. ولي خيلي كند جلو رفت. باز ببينيم نيلوفر خانم چه ميكنه. به نظر كه داره خوب كد ميزنه. امان از قطع برق.


۱ نظر:

ناشناس گفت...

( نگاهی با یک ابروی بالا )
مث که بلاگ نویسی خیلی هم بد نیستا! نه؟